سیمای تفکر در آینه قرآن: اشتقاق اصغر شناخته شده است و مراد از آن، اشتقاق متداول در میان صرفیّون است که مىگویند فلان کلمه از کلمه دیگر مشتق است.ما در اینجا به اختصار اولا،ً به این مسأله مىپردازیم که «اشتقاق کبیر» چیست و چقدر در بین لغویون مطرح است و ثانیاً، کلماتى را که با «تفکّر» در اشتقاق کبیر هم خانواده هستند مىآوریم و نزدیکى معنایى آنها را با هم بررسى مىکنیم.
سیمای تفکر در آینه قرآن
اشتقاق کبیر آن است که دو کلمه در حروف با هم متحد باشند ولى در ترتیب موافق نباشند مانند: «فرک» از «فکر».
خلیل بن احمد فراهیدى (د ۱۷۵ ق)، اولین لغتنویس و مبتکر تألیف واژهنامههاى عربى، اشتقاق کبیر را مىشناخته است. وى در کتاب العین خود، واژههاى «کفر»، «کرف»، «فرک» و «فکر» را در یکجا آورده است زیرا همه آنها با در نظر گرفتن اشتقاق کبیر، همخانواده هستند و مدخل یا سرعنوان را واژه «کفر» قرار داده است زیرا حرف «کاف» در ترتیب حروف از حلق به لب از حرف «ف» جلوتر است. خلیل معتقد بوده است کلماتى که حروف اصلى آنها مشترک استـاگر چه در ترتیب با هم تفاوت داشته باشندـدر معنا یا مصدرى که از آن مشتق شدهاند، مشترکند.
حروف
از نظر او حروف در هر کلمهاى از کلماتـبنابر اختلاف ترتیب و ترکیبشانـبر اصل معنوى واحدى هستند. بنابراین در دیدگاه خلیل اگر ما بخواهیم معناى ماده «ف ک ر» را دقیق بدانیم باید معانى مادههاى «ف ر ک»، «ک ف ر» و «ک ر ف» را هم به درستى بدانیم و از مقایسه معناى این واژهها به اصل معنایى واحدى دست پیدا کنیم. البته خلیل بن احمد خود این کار را در کتابش انجام نداده است و فقط این واژهها را ذیل هم آورده است.
خلیل
علاوه بر خلیل، ابن فارس (د ۳۹۵ ق)، صاحب معجم گرانقدر مقاییس اللغه نیز به اشتقاق کبیر اعتقاد داشته است.
پس از خلیل، تنها کسى که واژه «فَرَک» را ذیل ماده «ف ک ر» مىآورد، راغب اصفهانى (د ۴۲۵ ق) است. او همچنین کارى را که خلیل انجام نداده بود انجام داد و حرف نگفته او را بیان کرد و ارتباط بین دو ماده «ف ر ک» و «ف ک ر» را ذکر کرد. کتابهاى خلیل و ابن فارس از اهم مصادر راغب در تدوین مفردات بوده است.
مادههاى
اگر در معانى مادههاى «ف ر ک» و «ف ک ر» دقت کنیم مىبینیم که معناى لغوى ماده «ف ر ک» بسیار به معناى قرآنى ماده «ف ک ر» نزدیک است.
اصل ماده «ف ر ک» به معنى جدا کردن یا جدا شدن دو چیز از هم است. مثلاً وقتى پوست گردو را جدا مىکنیم به این عمل «فَرْک» گفته مىشود یا وقتى بین زن و شرهرى اختلاف و جدایى مىافتد به این حالت هم «فَرْک» گفته مىشود. همچنین وقتى استخوان بازو از ترقوه بیرون مىآید و از آن جدا مىشود به این حالت هم «فَرْک» مىگویند.
مربوط
اگر در آیات مربوط به بحث تفکّر در قرآنکریم تدبّر کنیم مىبینیم که شخص متفکر کسى است که فقط پوسته ظاهر اشیا را نمىبیند، باطن را هم مىنگرد همانطور که «فارک»، پوست گردو را مىکند و به زیر پوست که حقیقت و اصل آن است مىرسد؛ چنانکه راغب اصفهانى این ارتباط را ذکر مىکند و مىگوید «فَرْک» براى چیزهاى مادى بهکار مىرود و «فِکْر» براى معانى. «فِکْر» یعنى کندن پوسته و غشاى امور و رسیدن به حقیقت آنها.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.