از نظر مارتین هایدگر زبان، جهان چیزها را برجسته میکند و هویتهای جداگانهی دیداری، رنگها، صداها و ابژهها را دیدنی مینماید. «زبان» در این مفهوم از نظر هایدگر «ابزاری را میسازد که به وسیلهی آن دنیای یک ملت، از آن برمیخیزد».
امر واقعی ممکن است بسیار پرشکوه باشد: چونان عظمت کائنات. یا اینکه ممکن است بسیار ناچیزاما رازورزانه باشد.
امر واقعی متضمن تعمق و [گمانهزنی] است. همانند آنچه که ورای فرهنگ قرار گرفته است، امر واقعی از مکتوب فرهنگی میگریزد و بدین وسیله اولویت مفروض خود را به چالش میکشد. همچنین، امر واقعی متضمن میل نیز هست. خود فرهنگ بهگونهای متناقض، غرابت را مینگارد و بر [ امر] ناگفتنی اشارهی ضمنی میکند.
دیدگاههایی که افقهای رشتههای گوناگون علوم انسانی را در پنجاه سال اخیر تغییر دادهاند در وهلهی اول بهصورت فرضیههای فرهنگ در شکل عمومی آن ظاهر شدند.
آن هنگام که فردینان دو سوسور این امر را آغاز نمود که برای زبان جدای از مأمن مفروض موجود در چیزها و دیدگاهها ارزش قائل شود، این نکته آشکار گشت که برداشتها[ی ما] از جهان که در معناهایی مکتوب گشته بودند که ما آنها را آاموخته بودهایم، ممکن است چیزی بیشتر از فراوردههای فرهنگ نباشند. موجودیتهای جداگانهای که ما آنان را مسلم فرض میکردیم بیشتر وامدار
هنوز بررسیای ثبت نشده است.