دین و سبک زندگی مطالعه موردی شرکت کنندگان در جلسات مذهبی : این هدفگیری و دغدغه، در طول دوره آموزشی، تا حدود زیادی به تحقیقاتم جهت داد و در مرحله پژوهشی مبنای همه مطالعات و طراحیهایم قرار گرفت.
دین و سبک زندگی
بررسیها نشانگر آن بود که یکی از مهمترین چالشهایی که ادیان در جهان معاصر با آن دست و پنجه نرم میکنند تعامل با تحولات سریع فرهنگی، اجتماعی است ـ بهخصوص آنچه نوگرایی و دست آوردهای آن خوانده میشود. ادیان مختلف همواره با این پرسش مواجهند که در دنیایی بهشدت متحول آیا همچنان میتوانند انتظارات بشر را از خود برآورده کنند؟ (اگر پاسخ مثبت باشد) چگونه؟ اولین قدم در پاسخگویی به این سؤال، توصیف و تحلیل رخدادها است؛ به عبارت دیگر بررسی نقشی است که دین در فرآیند تحولات نوین داشته و دارد.
تبلیغی
بُعد تبلیغی تنها دغدغه اینجانب نبود، علاقهمند بودم تا امکان برقراری پلهایی را میان مطالعات براون دینی و درون دینی بررسی کنم و اینکه آیا ممکن است از دستآوردهای دوسوی این پل به نفع هر یک بهره برد. این که موضوع «نقش دین در فرآیند تحولات فرهنگی ـ اجتماعی» چگونه به این دغدغه پیوند میخورد نیازمند بیان مقدمهای است. اسلام مدعی آن است که دینِ پایانی است؛ به عبارتی پاسخگوی نیاز همه انسانها در همه مکانها و همه زمانها (پس از نزولش) است. آنچنان که متکلمان اسلامی در توضیح این ادعا میگویند زندگی انسان و عالَمی که او را احاطه کرده است دو گونه از امور را شامل میشود:
حقیقت
امور ثابت که از حقیقت انسان و جهان پیرامونیاش نشأت میگیرد و امور متحول و وابسته به مقتضیات زمان که ناشی از قدرت انتخاب و شدنهای او است. آموزههایی که با امور ثابت پیوند خوردهاند، ثابت بوده و نیازمند تحول نیستند. اما آموزههایی که با امور متحول مرتبط هستند با وجود ساز و کارهایی که در اسلام تعبیه شده است ظرفیت انطباق با مقتضیات زمان و انعطاف لازم را دارند. به عنوان مثال در حیطه رفتاری ـ که بیشتر در مبحث ما مورد توجه است ـ یکسوی این ساز و کارها به امکاناتی بازمیگردد که در اختیار علما یا نخبگان دینی قرار داده شده است و از این فرآیند به اجتهاد تعبیر میشود.
صاحب
در این فرآیند هر کجا که از سوی صاحب دین (شارع) بیانی نرسیده باشد مبنا، عقل و بنای عقلا و یا عرف و عقل ناشی از آن شعور جمعی یا Common Sence است. سوی دیگر این سازوکارها، اختیارات و مسئولیتهایی است که به مکلف یا همان مسلمان متدین سپرده شده که همانا تعیین مصداق احکام است و مبنای آن باز همان عرف و عقل ناشی از آن است. (در این زمینه به کتاب «اسلام و مقتضیات زمان» و «خاتمیت» استاد شهید مطهری و کتب اصول فقه مانند «اصول فقه مظفر» و «رسائل» شیخ انصاری مراجعه شود.)
مؤمنان
از اینرو میتوان گفت بررسی تلاشهایی که مؤمنان ـ اعم از مجتهدان و مقلدان ـ در تطبیق آموزههای اسلامی با مقتضیات متحول فرهنگی، اجتماعی کردهاند و قانونمند کردن این تلاشها، از سویی علمای دین را قادر میسازد تا عرف را نه به صورت پدیدههایی تاریخی و منحصر به فرد بلکه اموری نسبتاً قانونمند، مبنای کار خود قرار داده و یکی از پایههای استنباط خود را اتقان و عمق بخشند و از سوی دیگر محققان علوم اجتماعی را تا حدودی قادر میسازد تا به تبیین بهتر تحولات فرهنگی ـ اجتماعی و پیشبینی آینده آن در محدوده جوامع اسلامی بهویژه شیعی بپردازند.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.