آنچه اقتصاد از بحران آموخت
آنچه اقتصاد از بحران آموخت ؛ اﺳﺎﺳﺎًﮔﺰارهﻫﺎي ﻋﻠﻤﻰ ﻣﻨﻮط و ﻣﺸﺮوط ﺑﻪ ﺗﺤﻘﻖ ﺷﺮاﻳﻂ و ﻓﺮوض ﺧﺎﺻﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ و ﺗﻨﻬﺎ در ﺻﻮرت ﺗﺤﻘﻖ آنﻫﺎ ﻣﻮﺿﻮﻋﻴﺖ و ﺻﺤﺖ ﻣﻰﻳﺎﺑﻨﺪ. در ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﻋﻠﻮم دﻗﻴﻘﻪ، ﻣﺎﻫﻴﺖ ﻋﻠﻮم اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ ﺑﻪﮔﻮﻧﻪاي اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪﺧﺎﻃﺮ ﺗﻐﻴﻴﺮ و ﺗﺤﻮل ﺷﺮاﻳﻂ و ﻓﺮوض ﻣﺤﻴﻄﻰ، ﺗﺎرﻳﺨﻰ، اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ و اﻗﺘﺼﺎدي ﺑﻴﺸﺘﺮ در ﻣﻌﺮض ﺗﻄﻮر و ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻗﺮار دارﻧﺪ ﻳﻌﻨﻰ ﺑﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺷﺮاﻳﻂ، ﻧﻈﺮﻳﺎت ﺗﻌﺪﻳﻞ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ و ﺷﻜﻞ ﻣﺘﻜﺎﻣﻞﺗﺮي ﺑﻪ ﺧﻮد ﻣﻰﮔﻴﺮﻧﺪ.
داﻧﺶ اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ
اﻗﺘﺼﺎد ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻳﻚ داﻧﺶ اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ از اﻳﻦ ﻗﺎﻋﺪه ﻣﺴﺘﺜﻨﻰ ﻧﻴﺴﺖ. اﻳﻦ وﻳﮋﮔﻰﻫﺎ ﺑﻪﻃﻮر ﺧﺎص در داﻧﺶ اﻗﺘﺼﺎد ﻛﻼن ﻣﻮﺿﻮﻋﻴﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮي دارد. ﻧﻈﺮﻳﻪﻫﺎي اﻗﺘﺼﺎد ﺧﺮد ﭼﻮنﻋﻤﺪﺗﺎًﺑﺮ اﻛﺴﻴﻮمﻫﺎي رﻓﺘﺎري و ﻣﻨﻄﻖ اﻧﺘﺨﺎب ﺑﻬﻴﻨﻪ ﻣﺒﺘﻨﻰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻤﺘﺮ در ﻣﻌﺮض ﺗﻄﻮر ﺗﻐﻴﻴﺮﻫﺎي ﭼﺸﻤﮕﻴﺮﻧﺪ ﻟﺬا ﺑﺎ ﮔﺬر زﻣﺎن و ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺷﺮاﻳﻂ ﺟﻮاﻣﻊ، ﻧﻈﺮﻳﺎت اﻗﺘﺼﺎد ﺧﺮد ﮔﺴﺘﺮدهﺗﺮ ﻣﻰﺷﻮﻧﺪ اﻣﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﺎﻫﻮي زﻳﺎدي ﭘﻴﺪا ﻧﻤﻰﻛﻨﻨﺪ.
اﻗﺘﺼﺎد ﻛﻼن
ﺑﺮﺧﻼف آن، در اﻗﺘﺼﺎد ﻛﻼن ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ ﻧﻈﺮي ﻣﺤﻮري وﺟﻮد ﻧﺪارد ﻛﻪ ﻣﻜﺎﺗﺐ ﻛﻼن در ﻣﻮرد آن اﺧﺘﻼف داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺗﺤﻮل و ﺗﻄﻮر ﻧﻈﺮﻳﺎت ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺷﺮاﻳﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﻰ اﻗﺘﺼﺎد، ﺧﻮد ﻣﺘﻦ داﻧﺶ اﻗﺘﺼﺎد ﻛﻼن اﺳﺖ. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﻳﮕﺮ داﻧﺶ اﻗﺘﺼﺎد ﻛﻼن ﻳﻚ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ اﻧﺘﺰاﻋﻰ ﻣﺸﺨﺼﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻜﺎﺗﺐ ﭘﻴﺮاﻣﻮن آن ﺑﻪ اﺧﺘﻼف و ﻣﺸﺎﺟﺮه ﺑﭙﺮدازﻧﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋﻪ اﻳﻦ اﺧﺘﻼﻓﺎت و ﺗﻐﻴﻴﺮات ﻛﻪ در ﻣﻜﺎﺗﺐ ﻣﺨﺘﻠﻒ ﺑﺮوز ﻣﻰﻳﺎﺑﺪ، ﭘﻴﻜﺮه اﻗﺘﺼﺎد ﻛﻼن را ﺷﻜﻞ ﻣﻰدﻫﺪ.
ﺳﺎده ﻛﻴﻨﺰي
ﻣﺪل درآﻣﺪ ـ ﻣﺨﺎرج ﺳﺎده ﻛﻴﻨﺰي ﻛﻪ ﺑﺮ اﺑﺪاع و اﻧﻘﻼب ﻛﻴﻨﺰي ﻣﺒﺘﻨﻰ اﺳـﺖ ﮔﻮﻳـﺎي اﻳﻦ ﺑﻮد ﻛﻪ ﺑﻪ دﻧﺒﺎل رواج روش ﺗﻮﻟﻴﺪ اﻧﺒﻮه در ﻣﻮرد ﻛﺎﻻﻫﺎي ﻣﺼﺮﻓﻰ (در اﺑﺘـﺪاي ﻗـﺮن ﺑﻴﺴﺘﻢ)، ﻗﺪرت ﺧﺮﻳﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻛﻪ ﻃﻰ ﻳﻚ دوره ﻃﻮﻻﻧﻰ ﺑﺮاي ﺗﺄﻣﻴﻦ ﺣﺪاﻗﻞ ﻣﻌﻴﺸﺖ ﺑـﻮد، براي تأمين تقاضا كالا هاي به طور انبوه توليد شده، كافي نيست. يعني عدم تطابق قدرت خريد عموم مردم با عرضه فراوان و با كيفيت كالا ها موجب مازاد عرضه در بازهر هاي كار و كالا شده است و با تعديل قيمت رفع شدني نيست.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.