استعارههاي استراتژي؛ نگاهي خلاقانه به آموزش مديريت راهبردي
استعارههاي استراتژي ؛ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ راﻫﺒﺮدي از ﺟﻤﻠﻪ ﭼﺎﻟﺶﺑﺮاﻧﮕﻴﺰﺗﺮﻳﻦ دورهﻫﺎي آﻣﻮزش ﻛﺴـﺐوﻛـﺎر ﻣﺤﺴﻮب ﻣﻲﺷﻮد. در ﺑﺴﻴﺎري از ﻣﺮاﻛﺰ آﻣﻮزش ﻛﺴﺐوﻛﺎر ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ راﻫﺒﺮدي دورهاي ﻣﺤﻮري و ﻣﻘﻮﻟﻪاي ﻣﻴﺎنرﺷﺘﻪاي ﻗﻠﻤﺪاد ﺷﺪه و ﻣﺴـﺘﻠﺰم ادﻏـﺎم ﻛﻠﻴـﺔ ﺳﻄﻮح ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ و ﻋﻤﻠﻲ ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ اﺳـﺖ.
ﺳﻄﻮح ﻋﺎﻟﻲ ﺳﺎزﻣﺎن ﺗﺠﺮﺑﻴﺎت ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ
داﻧﺸـﺠﻮﻳﺎﻧﻲ ﻛـﻪ اﻏﻠـﺐ در زﻣﻴﻨـﺔ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖﻫﺎي ﺳﻄﻮح ﻋﺎﻟﻲ ﺳﺎزﻣﺎن ﺗﺠﺮﺑﻴﺎت ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ اﻧﺪﻛﻲ دارﻧﺪ، اﮔـﺮ اﺻـﻮﻻً ﭼﻨﻴﻦ ﺗﺠﺮﺑﻪﻫﺎﻳﻲ داﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ، ﺑﺎﻳﺪ ﺗﺴﻠﻂ ﺧﻮد را ﺑﺮ ﻓﺮآﻳﻨﺪﻫﺎﻳﻲ ﻧﺸﺎن دﻫﻨـﺪ ﻛﻪ رﻫﺒﺮان ﺳﺎزﻣﺎن ﺑﺎ ﺑﻬﺮهﮔﻴﺮي از آنﻫـﺎ اﻫـﺪاف ﺑﻠﻨﺪﻣـﺪت را ﺗـﺪوﻳﻦ و ﺑـﻪ اﻋﻀﺎي ﺳﺎزﻣﺎن اﻋﻼم ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ و ﻧﻴﺰ ﺑـﺎ اﺑﺰارﻫـﺎﻳﻲ ﻛـﻪ ﻣـﺪﻳﺮان ارﺷـﺪ ﺑـﺮاي دﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﺑﻪ ﻫﻤـﺎﻫﻨﮕﻲ ﻻزم ﺑـﺮاي رﺳـﻴﺪن ﺑـﻪ آن اﻫـﺪاف ﺑـﻪﻛـﺎر ﻣـﻲﺑﺮﻧـﺪ.
ﺻﺮفﻧﻈﺮ از ﻣﻨـﺎﻓﻊ ﻳـﺎ ﺗﻤـﺎﻳﻼت ﻓـﺮدي
داﻧﺸﺠﻮﻳﺎن ﺑﺎﻳﺪ، ﺻﺮفﻧﻈﺮ از ﻣﻨـﺎﻓﻊ ﻳـﺎ ﺗﻤـﺎﻳﻼت ﻓـﺮدي ﺧـﻮد، ﺑـﻪﺳـﺮﻋﺖ ﺑﻴﺎﻣﻮزﻧﺪ ﻛﻪ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺣﻮزهﻫﺎي وﻇﻴﻔﻪاي ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ﻫﺮ ﻛﺴﺐوﻛﺎر، در ﺗﻌﺎﻣﻞ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ در ﺧﺪﻣﺖ راﻫﺒﺮد ﻋﻤﻞ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﻻزﻣﺔ ﻣﻮﻓﻘﻴﺖ در ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ راﻫﺒﺮدي ﺻﺮﻓﺎً داﺷـﺘﻦ ﻣﻬـﺎرتﻫـﺎي ﺗﺤﻠﻴﻠـﻲ ﻗﻮي ﻧﻴﺴﺖ، ﺑﻠﻜﻪ ﺗﻮاﻧﺎﻳﻲ ﺗﻔﻜﺮ ادراﻛﻲ و ﺧﻼﻗﺎﻧﻪ ﻧﻴﺰ ﺿـﺮوري اﺳـﺖ، ﻳﻌﻨـﻲ ﻫﻢ ﻋﻠﻢ و ﻫﻢ ﻫﻨﺮ. در اواﻳﻞ دﻫﺔ ١٩٥٠، آر.ال. ﻛﺎﺗﺰ ﭼﻨﻴﻦ ﻧﻈﺮ داد ﻛﻪ ﻣﺪﻳﺮان اﺟﺮاﻳﻲ ﺷﺮﻛﺖ ﺑـﻪ ﻣﺠﻤﻮﻋـﺔ ﻣﺘﻨـﻮﻋﻲ از ﻣﻬـﺎرتﻫـﺎ ﻧﻴـﺎز دارﻧـﺪ.
ﻣﻬﺎرتﻫﺎ را در ﻳﻚ ﻫﺮم ﺳﻪﺳﻄﺤﻲ ﻗﺮار داد
وي اﻳـﻦ ﻣﻬﺎرتﻫﺎ را در ﻳﻚ ﻫﺮم ﺳﻪﺳﻄﺤﻲ ﻗﺮار داد, ﻣﻬﺎرتﻫـﺎي ﻓﻨـﻲ در اولين سطح، مهارتهاي انساني در سطح مياني و مهارتهاي ادراكي در بالاترين سطح. همين اواخر هنري مينتزبرگ در كتاب فرازو فرود برنامه ريزي راهبردي ميان دو رويكرد تحليلي و تركيبي به مديريت راهبردي تمايز قائل شده و چنين اظهار كرده است كه سازمان ها از هر دو آنها استفاده ميكنند.
تغيير راهبردي واقعي صرفا
با اين حال به نظر وي «تغيير راهبردي واقعي صرفا به معناي آرايش مجدد تقسيم بنديهاي ايجاد شده نيست» كه از طريق برنامه ريزي رسمي بر مبناي تحليل ايجاد شده، «بلكه تقسيم بنديهاي جديد نيز لازم است».
هنوز بررسیای ثبت نشده است.