قراردادهای سرمایهگذاری در منابع طبیعی به ویژه نفتوگاز امروزه به مثابه ابزار سیاستگذاری هستند که میبایست از ابعاد مختلف حقوقی، اقتصادی، مالی، زیستمحیطی و سیاسی بررسی شوند چرا که فعالیتهای اکتشاف و توسعه و انعقاد قراردادهای نفتی در برگیرنده مسائل و چالشهای دقیق حقوقی، فنی، مالی و سیاسی است و ارائه هرگونه راهحلی مستلزم ایجاد تعادلی میان منافع کشورهای تولیدکننده و شرکتهای نفتی است. غالباً این سؤال پرسیده میشود که یک کشور میبایست چه مدلی را برای بهرهبرداری از منابع نفتی خود برگزیند.
آیا از میان دهها مدل مختلف در سراسر جهان، مدل برجسته و کاملی وجود دارد؟ پاسخ این است که هر کشوری میبایست مدل خاص خود را دنبال کرده و چارچوب مستحکم و منحصر بهفردی را با توجه به شرایط و نیازهای خود ایجاد نماید. این مسئله حاکی از پیچیدگی قراردادهای نفتی و اهمیت علوم انسانی به ویژه اقتصاد و حقوق در این تحلیلهاست. درواقع در چند دهه اخیر مراکز دانشگاهی جهان شاهد ظهور و رشد فراگیر رشتههای جدید و با اهمیتی در حوزه علوم انسانی ناظر بر موضوع انرژی و به طور خاص نفتوگاز در ابعاد حقوقی و اقتصادی بودهاند.
در این کتاب مؤلف تلاش کرده با رویکردی میانرشتهای به بررسی ابعاد حقوقی، اقتصادی و مالی قراردادهای نفتی بپردازد. وی در ابتدا با تحلیل حقوقی تفصیلی نشان داده بهرهگیری از قراردادهای مشارکت در تولید بر اساس قوانین متأخر نفتی ایران مجاز است. از سوی دیگر با توجه به اینکه رژیم مالی حاکم بر قراردادها از مهمترین وجوه تفاوت قراردادها با یکدیگر است، ضمن احصای ملاحظات اقتصادی کارآمدی رژیم مالی، به بررسی و مقایسه قرارداد بیع متقابل با قرارداد مشارکت در تولید از منظر آنها پرداخته و در ادامه نیز میزان سهمبری طرفین قرارداد را در قرارداد بیع متقابل میادین نفتی منتخب محاسبه و با استفاده از تکنیک شبیهسازی، با حالت قراردادهای مشارکت در تولید مقایسه و این نتیجه حاصل شده که انعقاد قراردادهای مشارکت در تولید در میادین نفتی منتخب نسبت به بیع متقابل برای کشور میتوانست مطلوبتر باشد.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.