تجدید بنای اندیشهی دینی در اسلام:باید گفت که این متن، متنی فلسفی، عرفانی، روانشناختی، دینی، سنتی، مدرن و… است و هم این همه نیست! پس به راستی این متن چیست؟ و برای فهمش باید چه ابزاری داشت؟ آیا باید با فلسفهی غرب آشنا بود؟ آیا باید آثار ویلدون کار، لوئیس راجر و اسپنگلر را خواند؟ آیا باید با عرفان سنایی، عطار، مولانای بلخی، عراقی، عبدالقادر بیدل، ابنمسکویه، ابنعربی، سیّدجمال، سرسیّداحمدهندی، شاه ولیالله و ضیاءگلابِ ترک آشنا بود؟ آیا باید فلسفهی فارابی، ابن سینا، غزالی، سهروردی، ابنرشد، صدرا و ابنخلدون را دانست؟
تجدید بنای اندیشهی دینی در اسلام
آیا باید با تئوریهای روانشناسانهی فروید و یونگ و… آشنا بود؟ آیا باید تئوریهای زیستشناسی پیرامون آغاز حیات و نحوهی خلقت انسان را دانست؟آیا باید با مبانی فیزیک مدرن، نسبیت انیشتین وکوانتوم پلانک ونظرات هایزنبرگ، شرودینگر، دیراک و بور و…آشنا بود؟ چنانکه علّامه اقبال بود؟ امّا علّامهی ما همهی اینها بود ولی این نبود! زیرا هستند کسانی که اینها را میدانند امّا اقبال نمیشوند! متنشان، متنِ پالاینده و بازسازیکننده و برانگیزاننده نیست. پس رمز کار در کجاست؟
علّامه
اساساً علّامه اقبال، طبیعتی عملگرا و در همان حال نبوغی الهامگونه داشت. در واقع این اثر، سنتز عالی ِعرفان، فلسفه، دانش و تقوای عملی است. اگرچه در این متن از بسیاری دانشها استفاده شده، امّا اسکلت و روح اصلی این متن چیز دیگری است، حتی عرفان صرفِ مولانای بلخی هم نیست. میدانید که علیرغم علاقهی فراوان و تأثیرپذیری زیاد دکتر اقبال از مولانا (در ارمغان حجاز، اقبال، مولانا را روشنی شب خود و گرهگشای کارها میداند)، در همان حال خود منتقد عرفانِ مولانا هم هست و او را به تنهایی برای تجدید بنای تفکّراسلامی کافی نمیداند و حتی به شدت اشعار عرفانی حافظ را مورد انتقاد قرار میدهد (تاریخ تصوّف، ۱۹۱۶، اردو).
نوشتار
پس رمز و روح این نوشتار در کجاست؟ روح اصلی این متن «حکمت» است! حکمتِ قرآنی! حکمت در سایهی درک روح قرآن! و حکمت نه فلسفه است و نه عرفان! حکمت گمشدهی مؤمن است! حکمت، فلسفهی عارفانه در سایهی زلالی دل، همراه با عمل است. ۲- اجداد دکتر اقبال در «کشمیر» ساکن و از روحانیون بزرگ آیین برهمایی(که هندوان بتپرست به آنها برهمن میگویند) بودند.آنان حدود سال ۱۴۲۷م. مسلمان شدند و سرانجام پدر ِپدربزرگ اقبال از کشمیر به سیالکوت (از بخش های ایالت پنجاب در پاکستان کنونی) هجرت میکند. «نورمحمّد»، پدر اقبال، خیاطی پرهیزگار با تمایل عرفانی و اهل مطالعه و تقوا بود. نورمحمّد با کتاب فصوصالحکم ابن عربی آشنا بود و به سلسلهی قادریه (یکی از طریقههای تصوّف که توسط عبدالقادر گیلانی (متوفی ۱۱۶۶ م.)- رئیس یکی از مدرسههای مذهب حنبلی در بغداد- بنیان گذاشته شده بود)تمایل داشت.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.