…«وکالت» در یک بینش عرفى ـ محاورهاى، پدیدهاى است اجتماعى، که در روابط حقوقى افراد، بار معنایى پیدا مىکند؛ ولى با دیدى وسیعتر و دیدگاهى هستىشکاف و باطنبین، وکالت مفهومى است، که در بین همه پدیدهها، به نوعى محقّق شده، و در بین مراتب هستى، به گونههاى متفاوت، جلوهگر است؛ و در هر نشئهاى برحسب آن نشئه، و بنا به مقتضیات همان عالم، تفسیرمىگردد. اگر عدالت را «وَضعُالشّىء فى موضعه» معنى کنیم؛ وکالت، به معناى استفاده از وسیلهاى براى تحقّق این معناست؛ و از آنجا که شریعت، نقشه تنزّل یافته حقیقت است؛ و عالم تشریع، مثال و تمثالى أعلى براى عالم تکوین، همه حقایق شرعیّه داراى اسرار تکوینیّهاند؛ و همچنان که در عالم هستى، مادر، وکالت پرورش فرزندش را از موکّل حقیقى، یعنى «ربُالعالمین» دریافت مىدارد؛ وابر و باران به وکالتِ إنباتِ نباتات از سوى ربّ کائنات برگزیده شدهاند و …، «وکیل» نیز دادگر عالم امکان است و تثبیت کننده حق. هنگامى که از یک فراز متعالى، با چنین دیدگاهى، به احکام شریعت بنگریم، مفاهیم فقهى وحقوقى با اسرار عالم وجود پیوند مىخورد و تلألو هالهاى از نور حکمت، بر گِرد آنها، در تماشاگه آنان که کُحل بصیرت، بر دیدگانشان کشیدهاند، هویدا مىشود. کسى که در جایگاه رفیع وکالت قرارمىگیرد، تا به إحقاق برخاسته، و عدل و قسطى را اقامه کند، در حقیقت وکالتنامه خود را نه از دستِ کسى که مىخواهد به دفاع از او برخیزد، بلکه از دستان پر شفقّت «موکّل بزرگ» دریافت مىدارد؛چنین شخصى اگر بخواهد در صراط مستقیم به اقامه عدل برخیزد، نخست باید عدل را در معرفتِ منزلتِ خویش، احراز کند، و احراز آن منوط به شناخت وظائف و تعهّدات وکیل و عمل بدانهاست…
هنوز بررسیای ثبت نشده است.