فلسفه اقتصاد اسلامی :آنچه نگرانکننده است این است که به کارگیری این چارچوب اقتصادی و توصیه های سیاستی و عملکردی آن در یک بستر فرهنگی متفاوت، منجر به تخریب ارزشها و اخلاقیات آن فرهنگ متفاوت میگردد. به عنوان نمونه، در اثر آموزههای اقتصاد نئوکلاسیکی چنین القا شده است که «بازار آزاد» کارآ و عادلانه عمل میکند و نتیجه آن هر چه باشد عادلانه است.
فلسفه اقتصاد اسلامی
این در حالی است که عملاً بدلیل توزیع ناعادلانه اولیه مالکیت ثروت و سرمایه تولیدی، بازار آزاد به بهانه افزایش کارآیی منجر به عمیقتر شدن شکاف طبقاتی و گسترش بیعدالتی در کشورهایی شده است که آرمان عدالت و مواسات غایتی اجتماعی برای ایشان بوده است. مادامی که بازار آزاد به رغم منابع عظیم طبیعی، انسانی و تکنولوژیک جهان، منجر به ریشهکن نمودن فقر قشر وسیعی از جمعیت جهان نشده است، کارآیی آن (و البته نه کارآیی به معنای پارتویی بلکه در معنای دینی آن) محل تأمل است.
اینجاست
اینجاست که ضرورت پیریزی پارادایمی جدید مبتنی بر مبانی اسلامی برای آنانی که به حفظ جهانبینی و ارزشهای دینی اهتمام دارند آشکار میگردد. دانشی که در این پارادایم شکل میگیرد رویکردی بنیاناً متفاوت به واقعیت اقتصادی خواهد داشت و تجویزات متفاوتی خواهد داشت و آثار متفاوتی به جا خواهد گذاشت. متأسفانه باید گفت که چنین رویکردی مورد اهتمام جدی واقع نشده است.
اقتصاد
اقتصاد اسلامی از بدو شکلگیری تا کنون در سه مسیر مجزا توسعه یافته است:
- مسیر اول به نظام اقتصادی اسلام اهتمام داشته است و اقتصاد اسلامی را به عنوان یک نظام ایدهآل سیاسی اجتماعی مبتنی بر جهانبینی الهی که در تضاد با نظامهای مادی سرمایهداری و سوسیالیسم قرار دارد در نظر گرفته است.
- مسیر دوم به فرآیند اسلامیسازی اقتصاد متعارف اهتمام داشته است. این نگرش پوزیتیویستی به اقتصاد با پذیرش جهانشمولی اقتصاد متعارف صرفاً با اعمال تغییراتی صوری از قبیل تغییر اصطلاحات (سود به جای بهره و …) اقدام به اسلامیسازی نظریات غربی نموده است.
- مسیر سوم بدنبال پیریزی یک رویکرد جدید فلسفی و بنیاناً متفاوت به دانش اقتصادی بوده است.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.