قدرت نرم چین (استراتژی چین در حال ظهور در سیاست بینالملل): این آموزه ساده که بازیگران بزرگتر میتوانند سلسله مراتب قدرت را به نفع خویش سازماندهی نمایند، آن چنان بدیهی و آشکار است که طی دورههای مدیدی از تاریخ تحول جوامع بشری، اندیشهگران به عنوان یک اصل آن را پذیرفته و بدان ملتزم بودهاند. این در حالی است که یک سوال مهم و محوری معمولاً نادیده انگاشته شده؛ و آن هم این که: شاخص «بزرگی» یا «کوچکی» قدرتها چیست؟ نوع پاسخی که به این سوال داده میشود، به طور طبیعی «رتبهبندی قدرتها» را تحت تاثیر قرار میدهد و این موضوعی است که در این نوشتار بدان عطف توجه شده است.
قدرت نرم چین
تلاش برای تغییر جایگاه در سلسله مراتب قدرت را میتوان هدفی عمومی ارزیابی نمود که تمامی بازیگران به اقتضای طبع و ماهیت خویش در پی آن هستند. با اینحال سوال اساسی این است که برای تحقق این هدف مهم از چه راهبردی میتوان بهره جست؟ مهمترین راهبردهای تجربه شده در طول تاریخ به دو دسته تقسیم میشود راهبرد «رقابت در چارچوب»
راهبرد
منظور از این راهبرد، تلاش برای اصلاح نسبت قدرت «خود» با «دیگری» در قالب اصول و قواعد متعارف است. بدین معنا که:
اولاً ـ بازیگر استانداردهای تعریف شده برای بازی قدرت را میپذیرد.
ثانیاً ـ با استفاده از سیاستهای ایجابی (مانند فعالسازی ظرفیتهای بالقوهاش در معادلات قدرت) و یا سلبی (مانند ایجاد مانع برای قدرت آفرینی دیگر بازیگران)، مناسبات قدرت را به نفع خویش تغییر میدهد.
رقابت
اصطلاح «رقابت» با توجه به همین دو نکته انتخاب شده و بر این معنا دلالت دارد که بازیگر در چارچوب ضوابط جاری و با رعایت اصول حاکم بر معادلات قدرت، سعی مینماید موقعیت خود را بهبود بخشد. چنان که ملاحظه میشود، این راهبرد مبتنی بر تحولی بنیادین و یا موجد چنین تحولی نبوده و در نهایت پارادایم حاکم را تایید مینماید ـ حتی اگر رتبهبندیهای موجود را تغییر دهد. برای مثال اگر ضریب نفوذ قدرت در منطقه به مثابه یک شاخص در رتبهبندی باشد، این شاخص تغییر نمینماید، بلکه صرفاً جایگاه بازیگر در سلسله مراتب قدرت مستند به این شاخص ارتقاء مییابد. همین وضعیت در سایر شاخصها پیگیری و دنبال میشود.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.