اگر چه سیاست عملی به دلیل عینیت و تاثیرات ظاهرای که دارد، پیوسته مورد توجه اندیشهگران و تحلیلگران بوده است؛ اما بهنظر میرسد این ایده صحیح باشد که سیاست نیز همچون سایر حوزههای عملیاتی، عرصه «فراز و فرود نظریهها» است. بهعبارت دیگر سیاست عملی تابعی از نظریههایی است که برخی بهصورت آشکار و برخی بهصورت پنهانی و صرفاً در سطح اذهان مجریان، مسلط شده و به پارادایم غالب تبدیل میشوند. بر این اساس مطالعه سیاست عملی در گرو آشنایی با نظریههای سیاسی است. با این توصیف آنچه بهعنوان مفهوم و نظریه قدرت نرم طراحی و ارایه شده ـ و توجه بسیاری از کارشناسان را به خود معطوف داشته ـ مهم ارزیابی میگردد.
نظریههایی از این قیبل معمولاً در جوامع علمی غربی موضوع مطالعات بسیاری قرار گرفته و در اندک زمانی شاهد ارایه مقالات، کتب و یادداشتهای تحلیلی متعددی درباره آنها میباشیم که در نهایت تصویر یک نظریه تمام عیار را از آنها به مخاطب ارایه مینماید؛ چیزی که در جوامع جهان سومی متاسفانه کمتر به آن توجه و یا پرداخته میشود. البته در حد موضوع حاضر، بهنظر میرسد که سرنوشت متفاوتی برای آن در جامعه ما رقم خورده است که جای تأمل و شکر دارد.
مطالعات قدرت نرم را به یمن تلاشهای علمی محققان و مترجمان ایرانی، میتوان در جامعه ایران حوزهای توسعه یافته ارزیابی نمود. بدین معنا که طیف متنوعی از پژوهشها نسبت به این موضوع به انجام رسیده که حکایت از اهمیت و ظرافت ابعاد نظری و کاربردی این مفهوم و نظریه دارد. شاید دلیل این توجه بیش از اندازه به «قدرت نرم» متناسب آن با اصول و مبانی رویکرد ایرانی ـ اسلامی باشد که حکایت از ظرفیتهای بالای این نظریه برای تحلیل موضوعات و تجویز راهبردها در ایران دارد. البته نمیتوان از این نکته غافل شد که رویکرد نرمافزارانه مدنظر اندیشهگران مسلمان، از حیث مبادی معرفتشناختی و روشی متفاوت از رویکرد سکولار غربی بوده و این بدان معناست که ما نیازمند طراحی و ارایه نظریه قدرت نرم خویش هستیم.
هنوز بررسیای ثبت نشده است.