نظریه معرفت طبعی جاحظ:شناخت معرفت بشر، علمی پایه و مبنا است؛ و علمی ضروری و مفید است به خصوص که مباحث این علم در مسایل دین پژوهی و فهم دینی بسیار تأثیرگذار است. معرفتشناسی، ابزاری توانا برای کالبدشناسی دین محسوب میشود. یکی از مواضعی که مبحث معرفت در حل مسائل دینی کارگشا بوده است، مسأله ایمان است.از زمان پیداش فِرق کلامی در اسلام، مسأله ایمان با معرفت ارتباط نزدیک داشته است. این مسأله از «مرجئه» آغاز میشود.
نظریه معرفت طبعی جاحظ
هر دو گروه «جبریه» و «قدریه» از این فرقه بر تعریف ایمان به «معرفتالله» اتفاق نظر دارند: «اینها گمان میکنند که کفر به خداوند جهل به اوست». طبیعی است که مطابق اختلافی که در آنها در مورد جبر و اختیار دارند، در مسأله تأثیر قدرت انسان (اراده او) بر معرفتالله اختلاف نظر وجود دارد. «جبریه با تأکید بر مؤثریت قدرت خداوند به عنوان تنها عامل (توحید افعالی) و نفی مشابهت خداوند با بشر، هرگونه قدرتی برای انسان در فعلش و از جمله معرفتش را انکار میکند [بنابراین ایمان غیر ارادی و موهبتی است] قدریون معتقدند که ایمان به خداوند معرفت ثانوی است».
معرفت
بنابراین معرفت اولیه ضروری و غیر ارادی است ولی معرفت ثانویه نتیجه فعل انسانی یعنی نظر و استدلال است، پس معرفتالله تحت قدرت انسان و برحسب اراده او واقع میشود. به این ترتیب از همان ابتدا ارتباط بین معرفت و ایمان از یک طرف، و ارتباط معرفت با اراده انسان از طرف دیگر، یکی از مسایل مهم علم کلام اسلامی محسوب میشده است.در همین راستا برخی متکلمین برای حل این مسأله معرفت را به دو قسم، تقسیم کردهاند: «یکی معرفت اضطراری که شامل معرفتالله میشود؛ و دیگری علومی که از حواس یا قیاس به دست میآیند.
اختیاری
و معرفت اختیاری و اکتسابی هستند». اما برخی دیگر از متکلمین نظیر نظّام و جاحظ معتزلی مسأله را از طریق تقسیم فعل انسان به فعل مباشر و فعل متولّد حل کردهاند. آنها معتقدند که فعل متولّد، فعل انسان نیست بلکه اقتضای طبیعت شیء و نظام آفرینش است. بدین ترتیب چون «ادراک فعل متولّد است پس معرفتالله فعل خدواند و به اقتضای طبع واقع میشود، چرا که در اثر ایجاب حرکت در قلب پدید میآید».
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.