والعصر:این سنت اندیشهای- کارکردی ادامه خواهد داشت و بر این اساس مبانی اندیشهای متفاوت، ساحات مختلفی از تمدن را به وجود خواهند آورد؛ تا آن زمان که یگانه مبنای اندیشهای توحیدمحور بر عقول بشر مستولی گشته و ساحت مشترکی از تمدن به وجود آید.
والعصر
بر این قاعده انقلاب اسلامی و نوع پاسخ به هستیشناسی در آن، ما را به ساحتی از تعریف هویتمان، و بر اساس آن تمدن سازی رهنمون میدارد که با تمدن حاکم مرسوم در تضاد اندیشهایی و کارکردی قرار میگیرد. وصول به ساحت تمدنی انقلاب اسلامی، نیازمند طی مراحلی است که طی این مراحل زمینه ساز بنیان نهادن حکمت عملی بر حکمت نظری این نظام اندیشهایی خواهد بود.
فهم
در اولین گام فهم این مبانی اندیشهای ریشه در فهم اندیشههای اسلامی به نظام مفهومی اسلام ناب دارد؛ نظام مفهومی که حضرت امام قدس سره بر اساس اصول اسلام محمدی صل الله علیه و آله اقامه نمود و در مقابل آن مفهوم اسلام آمریکایی را در تضاد با اندیشههای اسلامی به جوامع مسلمان شناساند. البته که چنین شناختی از اسلام در گام اول تنها به منزله بیان کنندهی شاخصهی هویتیمان است و به تنهایی توانی در اقامه این اصول هویتی نخواهد داشت.
مقام
در واقع در این مقام به این پرسش خواهیم رسید که علت عدم پایبندی به اصول هویتی اسلام نابمان چیست؟ پاسخ این سوال ما را در مقام دوم قرار خواهد داد. مقامی که در آن به بررسی جایگاه اکنونی خود در تاریخ، که زمینه ساز تکون هویت اکنونیمان شده است پرداخته خواهد شد. در این مقام است که اصول هویتی محقق بر ساحت وجودیمان را در تضاد با اصول هویتی اسلام نابمان خواهیم یافت و این صحنه، تصویر تضاد حکمت نظری و حکمت عملی در اعلی درجه آن و درک ناخودآگاه ضمیرمان و در واقع خودآگاهی به حکمت نظری واقعمان خواهد بود.(دقت شود) این سطح از فهم، زمینه ساز ورود به مقام ثالث از تمدن سازی اسلامی است.
تحلیل
در این مقام به تحلیل اصول حکمت نظری اکنونیمان، در تاریخ اندیشه خواهیم پرداخت؛ و زوایای اندیشهی اندیشمندان در گذار تاریخ را جهت فهم مبانی این اصول حاکم بر ساحت تمدنی اکنونیمان به کنکاش گذارده و ریشه این اصول را در زوایای پنهان روابط فردی و اجتماعی خود علی الخصوص علم به عنوان ابر ابزار تمدنساز به تصویر خواهیم کشاند. پس از این مقام، حیرت از تضاد اصول نظری حاکم بر روابط اکنونیمان با اصول نظری بایدیمان ما را علی القاعده به پرسشی متفاوت سوق خواهد داد.
عبارت
پرسشی به این عبارت که: چه باید کرد؟ تفاوت این پرسش را باید در دونکته اصلی خلاصه نمود: اول آنکه این پرسش آغاز حرکت به سمت ایجاب ساخت تمدن اسلامی بر پایهی اندیشهی اسلام ناب بریافته از نوع هستی شناسی انقلاب اسلامی است و دو دیگر آنکه سائل این پرسش پس از طی مراحل قبل، در مقامی فرا امکان اندیشهای نسبت به هویت اکنونی خود قرار گرفته و برای برکندن این هویت از ساحت فرهنگی، تفکری و تمدنی، و جایگزینی امکان اندیشهی بایدیش، دیگر در نظام مفهومی هویت حاکم بر ابعاد وجودش گمراهانه تلاش بیهوده نخواهد کرد و پاسخ ایجابی خود را در امکان اندیشهای دیگری باید جستجو نماید.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.