کرکگور و ایمانگروی:اینکه پدر ایمانگرایی را کرکگور میدانند، بدلیل آن است که اوصریحاً مبانی این مکتب را بیان کرد و برای این مبانی استدلال کرد و خودش هم عمری در این خصوص کتاب نوشت. بعد ازاو این گرایش مورد غفلت واقع شد که این روایت قدیم هم مورد اقبال قرار گیرد.
کرکگور و ایمانگروی
چنانکه گفتیم پایهگذاری فیرئیسم توسط کرکگور درضمن مقاله مهمی صورت گرفت که او تحت عنوان «انفسی بودن حقیقت است» به رشته تحریر درآورد؛ این مقاله در ضمن کتاب معروف او یعنی «تعلیقه غیرعلمی نهایی بر قطعات فلسفی» آمده است. کرکگور دو کتاب مهم دارد:
۱- قطعات فلسفی
۲- تعلیقه غیرعلمی برقطعات فلسفی
درمقاله
کرکگور درمقاله یادشده سه دلیل میآورد براینکه دین را باید بر باور مبتنی کرد و نه علم. این دلایل به نتیجه واحدی منجر نمیشود؛ برخی این نتیجه را میدهد که «امکان ندارد دیانت را بر علم مبتنی کنیم نه بر ایمان» و برخی این نتیجه راکه «ابتناد یادشده مطلوب دین وخدا نیست»
دلایل اوعبارتند از: ۱- دلیل از راه تقویت وتخمین؛ ۲- دلیل از راه تأخیر یا تعویق؛ ۳- دلیل از راه شورانگیزی
بسیار
کرکگور بسیار دشوارنویس است و مطالب او را باید با حوصله و ذره ذره از مقالهاش بیرون کشید و کنار هم گذاشت تا به استدلال او دست یافت. او همچون عارفی است که در حال استدلال است لذا دروسط استدلالش به عوالم خودش میرود و باز میگردد، دائماً درحال رفت و آمد است. کرکگور در استدلال اول میگوید: همه یا اکثر آنچه درباره دینمان میدانیم از راه مطالعات تاریخی بدست آمده است وتحقیقات تاریخی هیچگاه به یقین نمیرسد و دائماً دستخوش تقریب وتخمین باقی میمانند. براساس این دلیل ممکن نیست دین را بر علم مبتنی کرد چرا که علم به موجه بودن یعنی دلیل محکم و یقین داشتن؛ و در مطالعات تاریخی به چنین دلیلی دست نمییابیم.
دراستدلال
دراستدلال دوم میگوید: هیچ علم ومعرفت بشری که درآینده احتمال تجدید نظر درآن نباشد، وجود ندارد. برای مثال استدلال افلاطون برجاودانگی روح را ارسطو ابطال کرد واستدلال ارسطو را افلاطین خراب کرد. ۴۰ سال بعد ازافلاطین، استدلال او را آگوستین ابطال کرد، ۸۰۰سال بعد، آگویناس استدلال آگوستین را تخریب کرد و به همین ترتیب دکارت، لایب نیتس، کانت، ویتگنشتاین یکی بعد از دیگری استدلال قبلی را ابطال کردند واین خاصیت علم بشری است.
سعادت
کرکگور درمقدمه دوم استدلالش میگوید: سعادت انسان آن هم سعادت ابدی چیزی نیست که بشود آن را مبتنی براموری کرد که احتمال نادرستی آن وجود دارد.لازمه چنین ابتنایی آن است که ایمان و تدین را مرتباً به تاخیر وتعویق بیندازیم تا فیلسوفان بعدی هم ظهور کنند. کسی که بخواهد از راه علم دیانت بیابد همیشه باید دیانت خود را به تعویق بیاندازد تازمان مرگ. کرکگور میگوید: دین را مبتنی براستدلالهای عقلانی مکن اینها استدلالهای آفاقی هستند دین را باید مبتنی براستدلالهای انفسی (Subjective) کرد. لذا عنوان مقالهاش را «حقیقت انفسی بودن است» گذاشته است.(ر.ک: نقدونظر، شماره سوم وچهارم، صص۸۱-۶۲)
سوم
در استدلال سوم که ازآن تقریرهای مختلفی به عمل آمده است، کرکگور نخست به مؤلفههای دینداری اشاره میکند، مراد از مؤلفههای دینداری اموری است که اگر در کسی فراهم آید به او متدین میتوان اطلاق کرد. این مؤلفهها طبق نظر کرکگور سه چیز است:
۱- بعد نظری قبول مدعیان یک دین
۲- بعد عملی (شعائری، مناسکی) عمل به دستورات دین
۳- بعد شورمندی و به تعبیرخودمانی غیرت دینی؛ کرکگور توضیح میدهد که اگر بخواهند چیزی را که متعلق به آدمی است، از او بگیرند، وقتی احساس و عاطفه نشان میدهد که اولاً خودش را مالک آن چیز بداند ثانیاً احساس کند که نمیتواند اثبات مالکیت نسبت به آن چیز بکند واستدلال همگانی ارائه دهد. به این ترتیب اگر درجایی یقین باشد شورمندی نخواهد بود واگرشورمندی نباشد، دینداری نخواهد بود.
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.